Tuesday, July 18, 2006

به نام حجاب

احمد روزبهانی، مدیر کل مرکز مبارزه با مفاسد اجتماعی نیروی انتظامی:
گشت های ارشاد در سطح کشور به افراد بدحجاب تذکر می دهند، اما قطعاً با زنان خیابانی برخورد خواهند کرد. اجتماع از ما توقع دارد با زنان خیابانی برخورد کنیم و از آنجا که زنان خیابانی پلاک شناسایی ندارند، از روی پوشش و آرایش خاصشان شناسایی می شوند. وی افزود: اگر افرادی آگاهانه یا ناآگاهانه لباس نامناسب به تن کرده باشند، شناسایی خیابانی یا غیر خیابانی بودن وی چگونه باید توسط ناجا صورت گیرد؟
روزنامه "آفتاب یزد" - سه شنبه 27 تیر

به منظور کمک هر چه بیشتر به ناجا و نیروهای جان بر کف مبارزه با مفاسد اجتماعی لطفاً در انتخاب لباس خود دقت کنید!

بابایمان هر روز کلی سفارش و توصیه می کند و هشدار می دهد مبادا پایمان به زندان باز شود! ما هم از ترس رفتیم یه مانتوی بلند، بالای زانو خریدیم که کسی بهمون گیر نده! ولی در حد امکان از پیاده روی و تردد از مقابل کلانتری، دادسرا، ماشین های نیروی انتظامی و .. خودداری می نماییم! از قدیم گفته اند پیشگیری بهتر از درمان است!

دختر توی مانتو فروشی با نگاهی نگران از من و شیما و خانم فروشنده هی نظر می پرسید.. اینکه بلنده، نه؟ به بدنم که نمی چسبه؟ یه وقت نگیرن منو؟! اینو بخرم که بهم گیر نمی دن؟! .. من می ترسم اگه یهو جلوم را تو خیابون بگیرنا!! .. می خواستم بهش بگم تو که انقدر می ترسی یه مانتوی مشکی گشاد و بلند به جای این مانتوی سفید بخر که خیال خودت و ما را هم راحت کنی!!

تو ساندویچی کنار دانشگاه نشسته بودیم. خسته و گرسنه.. برای اینکه به صاحب مغازه که از هم کلاسیهامون بود یه وقت گیر ندن پشت هیچ میزی دختر و پسری با هم نمی نشستن! .. اینبار هم پشت تمام میزها دخترا بودن و بهنام و سیاوش پشت پیشخوان داشتن سفارش ها را آماده می کردن.
یه مرد با کیف سامسونت و بی سیم وارد مغازه شد و از بهنام جواز خواست. یهو برگشت و چشمش به مینا افتاد که داشت حرف می زد و اصلاً حواسش به آقای بی سیم به دست نبود و مقنعه اش کمی عقب رفته بود. مرد صداش را بلند کرد و گفت خانم این چه وضعیه؟ .. همه شوکه شدن. سکوت برقرار شد.. بی سیمش را بلند کرد و به یکی از اون ور خط گفت اینجا یه عالمه دختر با 2 تا پسر هستند!! می خواستم بپرسم اگه این 2 تا پسر نباشن، پس کی سفارش غذا را بگیره و کی ساندویج ها را حاضر کنه؟!
دوباره برگشت به سمت مینا ازش اسم و مشخصات و کارت دانشجوییش را خواست و گفت باید همرامون بیای! تو داری اشاعه فحشا می کنی!! ولی مرد حتی کارت شناسایی همراه نداشت.. و همه تو ذهنمون گیر کرده بودیم سر فحشایی که اشاعه می دادیم!! اونم با چند نخ مویی که از مقنعه بیرون مانده بود..
اون روز بالاخره تقریباً به خیر گذشت با اینکه با تعطیلی موقت مغازه و بی نهار موندن چند روزه همراه بود ولی همه یادمون بود صبح وقتی مینا وارد کلاس شد دختر و پسر، همه بدون استثنا بهش گفتیم مینا خیلی خوشگل شدی امروز و چقدر رنگ مو و آرایشت بهت می یاد..

0 comments: