Saturday, October 06, 2007

قسمت دوم - مدرسه

صبح 5شنبه مامان رفت مدرسه. به معلم پرورشی گفت چرا اعصاب بچه ی منو خورد می کنید؟ مانتوش چه ایرادی داره؟ خانوم محترم هم فرمودن بدن نماست!! نباید اینو بپوشه.
خانم ناظم هم آروم به مامان گفته به منا بگو برای خودش نذاره. منم مخالفم با این برخوردها.. ولی این خانوم حرف حالیش نمی شه.
یکی از معلم ها هم گفته لابد یه ایرادی داشته مانتوش.. به مامانم بر می خوره و منا را می بره دفتر مدرسه تا گشادی بی حد این مانتوی بدن نما را بهشون نشون بده!
معلم پرورشی با افتخار گفته که حتی از دختر یه خانوم قرآن خون که می شناخته هم ایراد گرفته و گفته مانتوش را عوض کنه چون تا زیر زانو نبوده با اینکه چادریه دختره.
و خانوم ناظم گفت البته مادر دختره اومد و هر چی تو دهنش بود به ما گفت و گفت من خودم می دونم چه لباسی برای بچه ام مناسبه و لازم نیست شما دخالت کنید!
معلم پرورشی گفته تقصیر ماست. باید مثل فلان دبیرستان همون روز اول جلوگیری می کردیم از ورود اینا و می فرستادیمشون خونه. اون دبیرستان روز اول 150 نفر را راه نداد!
و در آخر گفته شنبه از اداره می یان. اسم بچه ی شما را نوشتن به من مربوط نیست! مامان هم گفته شما نگران نباشید. اون موقع من می دونم و آموزش و پرورش!

مامان می گفت مدیر دبیرستان فقط ناظر بود و یک جمله هم نگفت! .. ناظم هم فقط آروم موافقتش را اعلام می کرد با مامان، اونم در حالیکه حواسش بود معلم پرورشی نشنوه.

شنبه: به منا می گم پرونده ات کو؟ می گه کسی نیومد که.. همش الکی بود!

1 comments:

1Saeed said...

سلام،
والا خودم هم موندم قضيه اين بلاگرولينگ چيه. يا الله بختکی پينگ می کنه يا با پارتی بازی!!!
در ضمن بخاطر محبتت نسبت به مادر بچه ها ممنونم.
شاد باشی