Saturday, November 08, 2008

باران که ببارد..

فقط باران باریده اینجا.. فقط باران..
خوش به حالمان که خیابان ها را آب می گیرد و مسدود می شود..
خوش به حالمان که برای یک مسیر نزدیک مجبور می شویم تمام خیابان ها را دور زنیم و دور زنیم تا در گودال آب و رودخانه ها و کانال های سر ریز شده فرو نرویم..
خوش به حالمان که آسفالت خیابان ها شسته و برده شده و تا اطلاع ثانوی پر از چاله و چاله و چاله خواهد بود..
خوش به حالمان که تا باران نبارد، تا خیابان ها از آب انباشته نشود، تا ترافیک نشود، تا خیابان ها مسدود نگردد.. هیچ کس به فکر پاییز و زمستان نمی افتد تا پیشگیری کند.
رودها طغیان می کنند. جاده ها شسته می شود.. راهها مسدود می شود.. مدارس تعطیل می شود و ...
می دانی که؟ باران باریده! "باران"

خوش به حالمان که باران می بارد اینجا.. بارها و بارها ولی همیشه هرز می رود و همیشه بحران آب خواهیم داشت.

انتظار داریم نه باران ببارد، نه برفی و نه سرمایی که نه جاده ای مسدود شود، نه خرابی به بار بیاید و نه گاز قطع شود..
بعد انتظار داریم پاییز و زمستان را که بدون تهدید گذراندیم، تابستانمان پر آب باشد و نه بحران آب باشد و نه کمبود برق! کلن خوشحالیم.. برنامه ریزی و مدیریت معنی ندارد.

0 comments: