درباره ی نمایشنامه ی کپنهاگ (نوشته ی مایکل فرین، ترجمه حمید احیاء، نشر نیلا) قبل تر نوشته اند و نوشته های بهتری را می شود پیدا کرد..
چیزی که فراتر از متن و سوژه ی اصلی توجه منو به خودش جلب کرد، عدم وجود طرح صحنه بود. نمایشنامه در دو پرده با دیالوگ ها شروع می شود. بدون حتی یک خط توضیح و تشریح فضای نمایش خارج از دیالوگ ها..
و تنها مابین گفتگوها فضای اثر توصیف می شود.. حتی یک خط هم وجود ندارد که حالت بازیگرها را توصیف کند، مثلن فلانی لبخند زد یا فلانی از روی صندلی بلند شد یا امثال این..
به نوعی نویسنده فقط کارش را به عنوان یک نویسنده انجام میدهد، نه سعی می کند وارد وادی کارگردانی اثرش شود و نه در طرح صحنه دخالتی کند. اتفاقی که حتی در آثار مدرن هم تقریبن به چشم نمی خورد.
و به نوعی شاید بر این اصل صحه گذاشته که نویسنده ی نمایشنامه نباید در حیطه ی کارگردانی و بازیگری و طراحی آن مداخله کند.
مرتبط: قصهی قدیمی اتم / وبلاگ ساز نو، آواز نو
کتاب چی؟ / وبلاگ آق بهمن
Friday, February 13, 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
3 comments:
سلام
من نفهمیدم که مطلبت رو خودت نوشته بودی یا نقلی بود.تما فکر می کنم اگر نویسنده فقط بنویسه و اجازه بده تا بقیه کارها رو بقیه بکنند،نسخه های جدید و خلاقانه تری بوجود میان.
سبز باشی.
سلام
من نفهمیدم که مطلبت رو خودت نوشته بودی یا نقلی بود.تما فکر می کنم اگر نویسنده فقط بنویسه و اجازه بده تا بقیه کارها رو بقیه بکنند،نسخه های جدید و خلاقانه تری بوجود میان.
سبز باشی.
مرسی دنیا جان.... نمی دونی توی این 6 ماه چه کشیدم... نمی دونی...