سرما و سرفه های پی در پی را بهانه کرده ام برای دانشگاه نرفتن.. روزهای آخر کلاس هاست و خبری هم نیست.. ولی فقط خودم می دانم بهانه ست برای خانه ماندن.. همش از پی بهانه ست...
باز مثل هفته های گذشته! فکر کردم این هفته دیگه امکان نداره این راه را برم ولی باز کوله ام را جمع کرده ام.. پنج شنبه تولد میناست و اصرار داره بریم تهران.. ولی اگه برم خونه فیروزه را بعد از مدتها می بینم. می تونم برم پیش نگین.. می تونم با مهسا باشم که این دوهفته اصلاً نشد ببینمش.. می تونم برم کانون.. دلم برای شیما و سحر تنگ شده..
کادوی مینا را هفته ی بعد که دیدمش می دم.. می رم خونه!
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
10 comments:
be nazar khaste konande miad gaz kardane in rah,linket ro gozashtam too webam
cheghadr tasmim ye ja gerefti!
جدی خوش به حالت، من برعکس، دنبال این بهونهها میگردم که خونه نرم.
احساس میکنم یه چیز ِ خیلی عمیق مفهومشو برام از دست داده.
ey aqa !! ! !
حيف كه ديگه كلاس دودر كردن برام تموم شد! فارغ التحصيلي خيلي بده!
همون بهتر که دانشگاه نمی ری.. بشین تو خونه...حالشو ببر!
منم تولد مينا دعوتم ديگه؟!
من نه دلم برای کسی تنگ شده، نه تولد دعوتم، نه میخوام برم خونه، نه میخوام برم سفر. همش از سر بهانه...
خوشبحالت باز تو بهانت یه جوریه که به خیلی چیزا میرسی.
Khoda rofagha ro ziyad kone abji
دنیا کوچیکه...دنیا بونه گیر...