من اگر جامعه شناس بودم حتمن عمرم را میگذاشتم در مورد تاثیر تاکسی بر روحیه جمعی ملت ایران. جالب نیست که ما فقط وقتی یاد حقمان میافتیم و این که دارد کسی ترتیب حقمان را میدهد که توی تاکسی هستیم و سر کرایه داریم جر و بحث میکنیم؟
اینکه از صبح تا شب دارند با حقوق مسلممان جز البته انرژی هسته ای، آن کار دیگر میکنند به هیچ جایمان نیست اما به تاکسی و راننده تاکسی که میرسیم یکهو دچار باد حقانیت میشویم و میخواهیم جر بدهیم خودمان را برای دفاع از حقوق حقه مان..
اختصاصی: تولد این خانوم عزیز هم مبارک باشه!
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
7 comments:
نازنین شاید تاکسی محل مناسبی برای جر خوردن و جر دادن باشد .
: )
در مورد مطلب اولی که نشون از بی ارزگیمونه :دی
.
تفلد ستاق هم مبالک !
Ma mellate kharegholadeyi hastim.. takim dar kol!.... in taxi ham az oon masale nasha’at migire daghighan
خوب اگه توجهی کنی اون راننده تاکسی هم عین خود ما هستش و از حقوق مسلمش محرومه و از اونجایی که ما انسان ها همیشه به هم نوع خودمون (از لحاظ حق و حقوق) میپریم (کار داریم) برای همین تمام عقده های خدمون رو سر هم خالی میکنیم.
همین...
دوران شکوه باغ دردا که هدر دادیم
امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی بریم ابریم و نمی باریم
ماخویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید، گفتیم که بیداریم!
من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
سلام بر مهرواژ
تبریک گفتم...زیاد نگران نباش ما همه چیزمان به همه چیزمان میاید.تاکسی.خونه.مدرسه.دانشگاه.کار.نمازجمعه.و...همه و همه.شاد باش و تندرست