شاید بد نباشد قسمتی از وصیت نامه ام را همین امروز بنویسم!
وقتی مُردم هیچ مجلس و مراسمی برایم نگیرید. فکر کنم این مهم ترین - و شاید هم تنها - خواهش ِ بعد از مرگ ِ من خواهد بود.
یعنی شدیدن مخالف این مراسم سوم، هفتم، چهلم و سالگرد هستم که ملت را جمع می کنن در مسجد و یکی هم یک مشت مزخرفات ردیف می کند و وقت خودش و بقیه را می گیرد.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
15 comments:
منم متنفرم .
.
یاده این افتادم :دی
http://mohammad.gashmardi.com/?p=89
کدامین ابلیس / تو را / این چنین / به گفتن ِ نه / وسوسه می کند؟ / یا اگر خود فرشته یی ست / از دام ِ کدام اهرمن ات / بدین گونه / هُشدار می دهد؟ / تردیدی ست این؟ / یا خود / گام صدای باز پسین قدم هاست / که غُربت را به جانب ِ زادگاه ِ آشنایی / فرود می آیی؟ == شاملو
آره والله. حالا این مراسما که آخر خنده س. اون قرآن پخش کردنه خیلی عذاب آوره.
حالا می خوای یه ناهار ناقابل به اقوام و خویشان و دوستان و آشنایان ندی دیگه چرا فیلم در میاری ؟!
اصفهانی
کاش یه شماره واسه من میزاشتی باهات صحبت کنم.
گوشیم اشتباها" چند روز قطع بود
یه پارتی بگیر!
منم پایه ی پارتی و مهمونی هستم
البته خدای نکرده
اولش یکمی جا خوردم!!!؟
ولی بین شما جوانان این حرفها دیگه یه جورایی رسمه
یکی از همکاران خواهرم بهشون گفته بود، من مردم به دیسکو بروید و تا صبح برقصید و خوش باشید
که عین همین کار هم انجام دادند
اما شاید اونجا لازممون شد!
من هم دوست دارم اینجوری ...
به نظر مرگ راحت تر میاد اینجوری ...
شاید بشه اسمش رو گذاشت مرگ بی وسایل ...
داستانش رو خوندی ؟؟؟
شاید هیچ ربطی نداشته باشه ولی اسمش خیلی شبیه هستش ...
!ای بابا
!نمیری حالا
comment dunit mano khafe karde ;-)
manam ahange Secret Garden darkhast mikonam!
ye comment ham chon oghdei shodam az bas nashod comment bezaram ;-)
تو با این کارت جمع کثیری رو از نون خوردن میندازی... پس نوحه خون و آخوند و متولی مجلس و رستوران و بقالی ها (که خرما و آرد و دستمال کاغذی میفروشن) از کجا بیارن شکم زن و بچه رو سیر کنن؟!؟!؟!؟!؟!؟