چهارشنبه روز تضاد و سردرگمی و نگرانی.. روز سرخوشی و شادمانی.. همه رو با هم داره! گاهی شدت يكی بيشتر و يكی كمتر..
می دونستم گمش می كنم.. می خواستم مداركم را بردارم ولی امروز و فردا كردم تا همه را يكباره از دست دادم.. ديگه هیچ كارت شناسایی ندارم!! از گواهینامه و كارت دانشجویی و كارت ملی گرفته تا كارت كتابخونه و كارت اینترنت! و كارت بانك توی كیف پولم بود و چه ساده بودم كه دلم را خوش كردم كه يه آدم خوب پیدا می شه كه كیفم را پیدا كنه و مداركم را بهم بده..
آخه يكی پیدا شده بود دفترم را كه همه ی جزوه هام توش بود را پیدا كنه و بهم پس بده.. وقتی كه دیگه حتی يك خط نوشته هم از هیچ درسی نداشتم و ناامید شدم از پیدا كردن دفترم، يكی اومد و گفت دفترت پيش منه!!
مهم نيست! به همین راحتی.. ديگه هم ناراحت نیستم و به بی خیالی و سردی مفرط رسیدم..
كی بود می گفت فدای سرت! يه كیف خوشگلتر برات می خرم؟! .. پس كو كیف؟!
بدجنس هم خودتی!!
بعدنش: كیفت را شنبه گم كنی و الان يه sms برسه كيف گم كردی؟! يه شام هم ضرر كردم.. جمعه برم بفهمم چجوری كیفم سر از 20 كيلومتر اونورتر پيدا كرده! يكی به خودش اینهمه زحمت داده كیفم را داده به مامان دخترعموم!!
0 comments: