Wednesday, September 14, 2005

راه بسيار ست


از سفر نوشتنم نمیاد..


ممنون از موش موشك دوست داشتنی ام و مهرنوش نازنینم.. دو، سه روزی كه تهران بودم حسابی بهشون زحمت دادم و كلی مشعوف گشتیم از بودن در كنارشان. و تبریك ویژه به میناهه جون خوشگل و نازم كه فوق قبول شده و فرصتی شد كه بتونیم ببینیمش.


الان يه لحظه دلم خواست كاش منم كنكور داشتم و رشته ای كه دوست داشتم قبول می شدم و با خوشحالی می نوشتم قبول شدم!! مثل فاتح شدن.. اونوقت می تونستم با مسرت به ثبت نام و درس و دانشگاه فكر كنم. نه اینكه امروز زنگ بزنم دانشگاه (بدتر از مدرسه!) كه چرا برنامه كلاسیمون مشخص نیست؟ اگه شهریه ثابته چرا متغيير شده و اضافه اش كردید؟ چرا تاریخ حذف و اضافه مشخص نیست؟ چرا و چرا و چرا ؟!


تولد سعید خان جان هم مبارك! يكی نیست بهش بگه چقدر خودت را لوس می كنی؟ بعد از هر جمله، 2 بار نوشته فرقی نداره و امروز هم مثل روزهای دگر.. نبايد حتماً سقف پائین بیاد يا باران شهاب سنگ توی اتاقت بشه كه روزی مثل روزهای دیگه نباشه..

0 comments: