دیگه عادت شده در آخرین لحظه و تند تند وسايلم را جمع كنم.. حتی اگه مامان از روز قبل سفارش كرده باشه چیزی جا نذاری.. عروسی پسر مامان ِ و باید بریم شيراز.. خب همه يه زمانی گوشاشون دراز می شه و پسر خاله ی عزیز هم كم طاقت و عجول.. این هم از مزايای دانشگاه رفتن!!
از فردا تا اطلاع ثانوی در سفر خواهم بود..
0 comments: