Tuesday, May 02, 2006

خاش والیسی *

گفتم 115 تا تصویر نگارگری پیدا کردم. عکسهایی که استاد دیروز از روی کتابش نشون داد هم بود. زوار کتابش در اومده.. عکسها را زدم رو سی دی و بهش دادم
می گه تو هم راه افتادی.. پایان ترمت را بیمه کردی؟
می گم تو این 3ترم هیچی یاد نگرفتیم کلاس عملی و عینی روشهای شیرین عسلی و پاچه خواری به میزان کافی برگزار شده. این یه کار را تو عمرم انجام نداده بودم که حالا اگه کاری هم انجام بدم اینجوری تعبیر می شه چون همه همین کار را می کنن. برای نمره و اینکه کارشون گیر نباشه انواع روشها را به کار می برن
می گه تقصیر خودته! باید منعطف باشی.. یه روز یکی یه چوب کبریت را از دو سر لای انگشتاش گرفت و مغزی خودکار را در آورد با اون یکی دستش گرفت.. ازم پرسید فکر می کنی کدوم مقاوم تره در مقابل فشار ؟ گفتم چوب کبریت.. فشارش داد و از وسط شکست.. مغزی خودکار را فشار داد. گره اش زد، هیچیش نشد.. گفت بهتره مثل این باشی تا اینکه مثل چوب کبریت از وسط بشکنی

پ.ن: امروز پسرا با شیرینی و گل اومدن سره کلاس.. آخر هر جملشون هم روز معلم را به استادا تبریک می گفتن.. به قول یکی از استادا این تنها شهادتی که جشن می گیرن

*
در گیلکی خاش یعنی استخوان، والیس هم به معنی لیسیدن .. استخوان لیسیدن کنایه از چاپلوسی کردن
این کلمه را تو مدرسه یادگرفتم. اولین باری که تو خونه از دهنم در اومد، مامانم با تعجب نگام کرد و گفت یعنی چی این؟ و نمی دونستم

0 comments: