Saturday, November 05, 2005

يك شنبه كه بياد

يك شنبه كه بياد ديگه من همش درگيرم.. می بینی تلگرافی جواب می دم، گير نده خب..


دارم می خوابم!! گوشيم خاموشه.. روی سقف و وسط جلسه هم كه نمی تونستم جوابت را بدم.. ببخشيد خب!


يك شنبه كه بياد من خوابم و تو بيدار.. من سر كلاسم و تو بيكار. نبينم بيكار بمونی ها! به قولی كه دادی عمل كن. دِ بجنب دیگه!


يك شنبه كه بياد طلاقت می دم به مدت يك هفته. طلاق پاره وقت! شايد هم پيام نور يا اصلا از راه دور..


از يك شنبه مشترك مورد نظر در دسترس نمی باشد!


خودم بهت زنگ می زنم. اگه پيدام نشد بدون كه وقت نكردم اصلاً! شايد هم  يادم بره تا اون موقع.. هر وقت طاقتت تمام شد يه sms بفرست كه شرمنده بشم و عذرخواهی كنم و احياناً اگه خيلی عصبانی بودی تلاشم را كنم تا از دلت در بيارم.. البته می دونم به استادی تو نيستم..


يك شنبه كه بياد ديگه نگرانت نمی شم. فكرم را پس می گيرم ازت.. يك هفته بهش مرخصی می دم! و اعصابم را می ذارم جلوی كولر خنك شه.. اصلاً خودم بادش می زنم و يخ می ذارم روش..


يك شنبه كه بياد تو هستی و من نيستم.. يك هفته نمی خوام باشم..

0 comments: