Tuesday, January 02, 2007

روزمره

دیروز تا جایی که دارو بود و می شد، کار کردیم.. داروها تمام شده.. استاد فقط هفته ای یک روز میاد و حالا که اومده بود خبری از دارو نبود. در حالیکه کلاس ما روزهای دیگه اجازه ی استفاده از تاریکخونه را بدون حضور استاد نداره و بنابراین ما هم از نبود دارو بی خبر بودیم..
یادم افتاد یک بسته داروی ظهور و ثبوت خریده بودم برای وقتی که فرصت کار کردن تو تاریکخونه نبود و بتونم تو خونه فیلمم را ظهور کنم.. و بردمش دانشگاه که امروز بتونیم کار کنیم.
تا قبل از ظهر با اینکه وسایل کم بود و تعداد زیاد ولی همه با هم کنار اومده بودیم و مشکلی هم نبود و تا جایی که می شد با کمک هم کار می کردیم.
ظهر بچه های مرمت که بعضی هاشون از صبح تو کارگاه بودن و از مواد و وسایل ما استفاده می کردن سر و کلشون پیدا شد و بعد هم استادشون و رسماً انداختنمون بیرون..
استاد با مسئولین صحبت کرده و قبول کردن تا موقع امتحانا تاریکخونه باز باشه و دارو هم تهیه بشه.. که معلوم نیست چقدر به قولشون عمل کنن! فعلا که داروی ظهور و ثبوت نداریم.
بچه ها یک عکاسی پیدا کردن که با قیمت مناسب عکس هاشون را چاپ می کنه.. دوست ندارم عکس هام را بدم کس دیگه ای چاپ کنه. نمی دونم جایی قبول می کنه از آگراندیسور ش استفاده کرد و خودم عکس ها را چاپ کنم؟!

امروز هم کارگاه چاپ را تعطیل کردن و دیگه نخواهند گذاشت ازش استفاده کنیم چون یکی از بچه ها چند قدمی با کفش های آغشته به رنگ در راهرو قدم زده و رد پاش مونده! کارگاهی که دو ماه بعد از شروع ترم راه افتاد و لطف کردن بدون تهویه و با حداقل امکانات در اختیارمون گذاشتن.. حالا هم تعطیل!

هیچ وقت و هیچ وقت در یک دانشگاه تازه تأسیس که اولین ورودی اش خواهید بود ثبت نام نکنید!

در ضمن برای هیچ کدوم از بلاگ های پرشین نتونستم کامنت بذارم. کد ندارن!! هر چی هم روشون کلیک کردم و دوباره باز کردم و کد الکی وارد کردم فایده نداشت!

7 comments:

Anonymous said...

دارو !!؟ تاريكخونه ؟! دنيا !؟
كار بديه ! ;)

Anonymous said...

عجبا... چه بساطی داریئ شما.... ولی انقده حال میده .. خودم قبلنا کنار بابام تو تاریکخونه کلی با این داروهای ظهور و ثبوت حال میکردم که نگو.... مخصوصا با اون نور قرمز
پرشین بلاگ قاطی کرده... منم نتونستم

Eirsa said...
This comment has been removed by the author.
Eirsa said...

داروووو؟ظهور؟؟ ثبوت؟ معلومه اونجا چه خبره؟! :D
راستی این کامنت گذاری پرشین بلاگ رو بی خیال که اصلا پایه نیستم!

Anonymous said...

سلام
اتفاقی پست (من و افتخاراتم) که نوشته بودینو خوندم جالب بود
قشنگ مینویسین, موفق باشین

Anonymous said...

ببين، من آگراندیسور ندارم، به اميد من نشين !

Anonymous said...

Kholase har kaari mikoni bepaa sare in zoohoorhaa namiri khodeto