Sunday, August 21, 2005

مقصر اصلی

دوسش دارم ولی نه با نابود شدن خودم


دوسش دارم ولی نه با دور شدن از خودم.. اين از خود به خود رسیدنه..


دوسش دارم ولی نه با خورد شدن و از دست رفتن شخصیتم. نه با فراموش كردن خواسته هام! نه با فراموش كردن اینكه چی بودم، چی هستم و چی می خوام.


دوسش دارم، شاید هم بیشتر.. چون همونی كه هستم منو می بینه! خودم را براش بازی نمی كنم. سكوت نمی كنم! می خوام همونی كه هستم زنده‌گی كنم.


دوسش دارم ولی گاهی لازمه سفت و سخت بایستی! گاهی لازمه برای اثبات حرفت با عزیزترینت هم بجنگی.. اگه همونی ِ كه باید باشه مسلما خوب می فهمه!


دوسش دارم ولی دلیل نمی شه حرف حرف اون باشه!! به این نمی گن احترام، نمی گن از خودگذشتگی، نمی گن فداكاری، نمی گن عشق! از حماقته كه زنده‌گی و هدف و خواسته هات را اشتباهاً به اسم عشق فراموش كنی و دیگه ندونى كى هستى! اگه خودت نباشی با يه عروسك نازنازی چه فرقی داری؟ می خوای عروسك خوشگلی باشی كه نازش را بكشن و هر چی گفتن بگه چشم؟! يه عروسك كوكی؟! .. گاهی غرور هم خوب چیزیه! با زورگویی و دیكتاتوری اشتباه نگیر.. وقتی ندونی كی هستی دیگه چه فرقی می كنه عاشق باشی يا نباشی؟


دوسش دارم.. ولی با كوتاه اومدن و چشم گفتن و سكوت كردن اثباتش نكردم! مثل يه خمیر نباش كه هر جور می تونن و دوست دارن بهت شكل بدن .. گاهی این خود مائیم كه باعث رفتار اشتباه دیگران می شیم و بد عادتشون می كنیم!


نگو به تو چه؟! .. چرا باور نمی كنی زندگیت برام مهمه؟! چرا نمی خوای بفهمی گرگ ها همیشه در كمین آدمهای پاك و ساده و مهربونی مثل تو هستن؟ چرا اشك میریزی؟ به خدا ارزشش را نداره! اون آدم زبون باز خیلی راحت يه طعمه ی دیگه پیدا می كنه. تو حیفی.. به خدا حیفی..


گوش كن! با تو ام .. از ماست كه بر ماست!


 


پ‌.ن: این حرفها برای دختر كوچولوی ساده و مهربونی كه فكر می كنه بزرگ شده نوشته شده.. با اینكه اینجا را نمی خونه ولی زیادن دخترهایی مثل اون كه بدون اینكه بفهمن اجازه می دن غبار روی درونشون را بپوشونه و كم كم به عروسك تبدیل بشن.. شاید خیلی طول بكشه تا به اونجا برسی ولی اجازه نده دخترك.. يه روز به خودت می يای كه دیر شده و فرصت به خود رسيدن را هم نداری.. خودت را درست بشناس.. قصد موعظه ندارم ولی نگرانتم.. خيلى نگرانتم..


 

0 comments: