Tuesday, October 11, 2005

اندر خم يك كوچه

وقتی گشنه و تشنه و خسته برگشتی خونه و تازه بايد به فكر غذا باشی و يه چيزی سرهم كنی (خوشبختانه خورشتی پخته نمی شه و فقط بايد گرم بشه!) .. بعد از خستگی غش می كنی و وقتی بيدار شدی به فكر كلاس فردا باشی.. ظرفهای نشسته توی ظرفشویی، خونه ی به هم ریخته و اینكه شام چی بخورید.. تازه قبل از اینكه بيای خونه باید بری خرید، نون بخری و توی صف موندن را هم تجربه كنی..


اونوقت استقلال و مستقل شدن و این چيزها دیگه يادت نمياد.. وقتی از صبح تا بعدازظهر يكسره دانشگاه هستی و فقط می گی روزه نيستم در حاليكه تنها فرقت اینه كه ساعت 7 صبح يه ليوان چای و كلوچه خوردی.. و ساعت 7:30 قرصهایی كه حالت را به هم می زنه..


برعكس احساس بدی كه نسبت به صاحبخونه ای كه ترم پيش داشتیم و فضولی هاش حالم را بد می كرد، اصلا از سؤال كردن و كنجكاوی های زن صاحبخونه ی جدیدمون ناراحت نمی شم و با حوصله جوابش را می دم. احوالپرسی هر روزه و سر زدن هاش هم آزارم نمی ده.. با اینكه امروز وقتی اومد و از شيرينی كه پخته بود برامون آورد خواب بودم و خونه هم كه ...


شهریور كه همه ی نمره هام را گرفتم نمره ی هندسه مناظر مرايا نداشتم و نوشته بود غائب!! مسئول آموزش گفت نگران نباش!! پيگيری می كنم.. از وقتی اومدم هر روز رفتم آموزش و اثری از نمره نیست در حالیكه الان سر كلاس هندسه 2 می شينم. دیروز بالاخره ورقه ها را آورد و ورقه ام نبود.. حالا هی برم آموزش و يادآوری كنم ليست حضور و غیاب سرجلسه را نگاه كنه و يه فكری به حال ورقه ی مفقود شده و نمره ام كنن كه من به هیچ عنوان حاضر نیستم دوباره سر كلاس هندسه 1 بشينم در حالیكه مطمئنم نمره ی قبولی را می گرفتم. 8 نمره اش كه به قول استاد پروژه بود و هیچ ایرادی نداشت. مهدی می تونه تضمین بده چون همه را خودش نوشته بود.. جالب هم اینجاست كه این ترم استادی كه باهاش هندسه 1 داشتم نمیاد و دسترسی به استاد هم نمی باشد.. كلی شاهد  هم دارم كه سر جلسه حضور داشتم. حداقلش يادمه جواد جلوی من نشسته بود و اطمینان كامل بهم داده بود كه نگران نباشم و بهم می رسونه در حالیكه دریغ از يك نقطه!!


مثلاً هم كل كلاس هندسه 1 پاس كردن در حالیكه استاد جدید مجبور شده مبحث های هندسه ی 1 را دوباره درس بده چون بدون تسلط روی اونا نمی تونیم مبحث جدید را ياد بگیریم.. و همه چيز تازه قابل فهم شده!!

0 comments: