می گه نگو.. حرف بزن باهام، دردل کن ولی اسمش را نیار.. براشون ناخوشایندی، حتی شنیدن اسمت. حتی کلامی ازت منزجرشون می کنه.. اخم هاشون را در هم می کشن و می گن بس کن!! و فکر می کنم بستن دهنم بهتره.. بهم فهموندن از تو نباید حرف زد. از تو نباید نوشت، اسمت را نباید آورد و گفتن ازت عذابشون می ده.
اینجا نباید نوشت، لابلای sms ها نباید گفت و نباید و نباید..
چیزی خارج از تصورشون را نمی خوان نمی بینن. گاهی وقتی دهنم را باز می کنم منا زودتر می گه الان می خوای بگی فلان و فلان و این و این.. و می گم نه!! ناامیدانه نگام می کنه و می گه من تو رو می شناسم.. همین را می گفتی حتماً !!
اون هم می گه من تو رو بزرگت کردم!! چجوری نمی شناسمت؟!
و همه همینطور..
هیچ کدوم خلاف چارجوب ذهنی و تصورشون از من انتظار ندارن و "دنیا" نباید چیزی غیر از این باشه. وگرنه حتماً یه چیزیش هست و یه جایی می لنگه..
وقتی نتونم تو مهرواژ بنویسم پس بهتره تعطیلش کنم. عادت ندارم یه سری حرفها را بذارم برای اینجا و یه سریش را برم یه جای دیگه چون می دونم یکیشون محکوم به تعطیلیه. پس من نمی خوام مهرواژ را که بیشتر از 3 ساله ثبت کننده ی شادیها و غصه ها و دوستی ها و دلتنگی ها بوده تعطیل کنم.. می نویسم حتی خارج از تصور بقیه و خارج از انتظاری که دارن و خواهند داشت تا وقتی که مانعی نباشه..
هر نوشته ای که می خونید بدونید انتهاش پی نوشتی هست با عنوان "من خوبم!" و خوبم..
وقتی خوبم که بتونم هر چه آزارم می ده را بگم..
وقتی خوبم که ناراحتی هام تو دلم قلمبه نشه..
وقتی خوبم که با خودم راحت باشم و خودسانسوری نکنم..
وقتی خوبم یعنی خوبم!! و نگرانم نشید..
و در آخر اینکه:
نمی دونم چقدر می تونه کمک کنه ولی مطمئنم که چند دقیقه وقت گذاشتن کسی را نمی کشه و ضرری نداره. پس امضا کنید لطفاً !
پ.ن بی ربط :
افتخارات جلال سمیعی و مهدی مولایی ، رضا ساکی ، محمدرضا جمالی فرد ، ناصر خالدیان
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments: