و دنیای بيست و يك ساله در آغاز راهی طولانی و سخت قرار گرفته. نمی دانم تا كجا و چطور می گذرد ولی همین كه هستی، مرا به سوی این جاده ی گنگ سوق می دهد و قدرتی دوباره برايم خواهد بود كه نترسم و پيش برم..
حضورت اطمينان بخش لحظه هايم ست و دستانت گرمابخش دستان سردم.. تنهايم مگذار...
يه كاغذ مچاله شده را به سمتم پرت كرد! گفت این مال تو.. بعداً بخونش.. نندازيش دور. اول بخون بعد خواستی بندازش.. و رفت بخوابه.
كاغذ را گذاشتم كنار كامپيوتر و مشغول كارام شدم. يادم رفت..
اتفاقی چشمم بهش خورد! يادم رفته بود.. بازش كردم و نوشته بود..
تَفَرُت يه نی نی كوك چولو مبارك .....
حالا!!! مبارك باشه
در اولين دقايق روز تولدش
لبخند رو لبام نشست.. و حالم بهتر شد..
خيلی لذت بخش ِ وقتی بعد از مدتها دوستات زنگ می زنن.. آدمهایی كه شاید حتی يك سالی باشه ازشون بی خبری و یا دورن ازت.. ولی فراموشت نكردن و انرژی مضاعفی را بهت هدیه می كنن.. يا اینكه سرزده میان..
اطرافيانت به فكر غافلگیر كردنت هستن و تمام سعیشون را می كنن كه خوشحالت كنن..
از همتون ممنونم.. خیلی دوستتون دارم
0 comments: