Sunday, January 30, 2005

خوبه همه چیز

آره، خیلی بهم خوش می گذره!! خیلی خیلی خوش می گذره.. هنوز می تونم خودم را لابلای كلمات و نوشته هام گم كنم و قسمت عظیمی از اونچه هست را قایم كنم و به قسمت محدودش وسعت بدم و بزرگ و بزرگترش كنم تا شاید خودم هم باورش كنم..


و می خوام سعی كنم توی فرصت چند دقیقه ای كه در طول روز برای بودنت دارم شاد باشم و نگم حالم خوب نیست.. از چیزهایی كه رو اعصابم رفته و ریختم بهم نگم و به شادیهایی كه برام رنگ نداشته، بهش با تو رنگ بدم..


و نگم فیروزه از وقتی اومده میگه سر منو نمی تونی كلاه بذاری! چشمات به من دروغ نمی گن. جلوی من نمی تونی بازی كنی. مگه نمی دونی من همه چیز را می فهمم.. و نگم می گه من دنیای همیشگی نیستم و توی نگام غم موج می زنه.. و نگم خسته ام كرده از سوالاش و نگم دارم ازش فرار می كنم.. و نگم چشمهام را از چشماش می دزدم و فقط می گم من خوبم! من خوبم! من خوبم!! و می خوام باور كنم كه خوبم، شادم، همه چيز خیلی خوبه و می تونه بهتر از این باشه..


و نگم روزهای قبل خودم را بابت تك تك كلماتی كه از دلتنگی و دوری و ندیدنت گفتم سرزنش كردم و می خوام دیگه نگم.. دیگه نگم داغونم.. دیگه نگم، با اینكه تو هم خوب می دونی دروغگوی خوبی نیستم.. ولی من دروغ نمی گم! فقط می خوام به كمترینها وسعت بدم و باورشون كنم و قسمت اعظم اونچه كه هست را فراموش كنم..


و دیگه نگم خیلی بدی!!


من خوبم.. اصلاً چرا بد باشم؟! چرا بد بگذره؟! خيلی هم خوش می گذره بهمون..

0 comments: