Monday, January 17, 2005

زندگی مدرن

یه زمانی همكلاسی بودیم. تو یك شهر زندگی می كنیم.. دانشجوی همین جا ست. فكر نمی كنم شماره تلفن همدیگرو گم كرده باشیم.. حداقل از خودم مطمئنم كه شماره اش را گم نكردم. این را هم می دونم اگه شماره ام را گم كرده باشه پیدا كردنش سخت نیست!


تازه تو اوركات پیدام كرده. البته پیدا كردن دوست و آشنا اونهم تو اوركات اصلاً كار سختی نیست! حداقل برای من كه نبوده.. كافیه یه سر تو گروه شهرمون بزنی تا یه عالمه آدم آشنا را ببینی.. بدون عضو شدن تو این گروه هم می تونن پیدات كنن.. فقط شاید عضویت در این گروه به این روند سرعت می داده كه من ازش جلوگیری كردم..


حالم را پرسیده بود و گفته بود دلش واسم تنگید..


خنده داره !! شاید هم گریه دار !! دیگه باید از طریق اوركات حال همو بپرسیم و احیاناً از این به بعد ای میل بفرستیم و از حال هم باخبر بشیم و یا كاملاً اتفاقی تو خیابونی، جایی همدیگرو ببینیم! شاید هم همو به بی معرفتی متهم كنیم و مثل همیشه بگیم: كجایی؟! خبری ازت نیست .. یاد ما نمی كنی .. دلم تنگ شده بود واست و ...


و شاید هم حال دوستای مشتركمون را از هم بپرسیم و اینجوری جویای احوالشون بشیم..

0 comments: