Saturday, December 17, 2005

حرمتهای شكسته

برگشتم.. به همين راحتی!


رام ندادن.. از اون هم راحت تر!


در ورودی را بسته بودن و دخترا پشت درهای بسته موندن.. به همين راحتی!


يكی از مسئولین آموزش ايستاده بود و تشخيص می داد چه كسی صلاحيت وارد شدن داره! جالبه كه به سرعت اين خانم را در پی اعتراض های بچه ها كه چرا آقايون بايد سر تا پامون را برانداز كنن مسئول اين كار كردن.. در حاليكه اين ترم هم داره تموم می شه و هنوز از كارنامه ی ترم قبل خبری نيست! فهميدم چرا مسئولين آموزش هيچ وقت نمی رسن مسئوليت های خودشون را درست انجام بدن!


چادرش را هم داد به يكی از دخترای معماری و اجازه ورود براش صادر كرد..


بعد از منت و خواهش و اعتراض، رفتن و با مانتوی بلند برگشتن.. به همين راحتی!


دانشگاه به چه قيمتی؟!


غيبت های زبان شد 4 جلسه و احتمالاً حذف.. به همين راحتی!


غيبت های هندسه می شه 4 تا و حذف.. به همين راحتی!


غيبت های مبانی رنگ می شه 3 تا و تنها درسی كه می شه اميد داشت استاد حذفم نكنه..


برعكس بقيه ترجيح می دم بشينم پای كامپيوتر و بعد هم به فكر درست كردن نهار باشم به جای اينكه با مانتوی بلند برگردم..


راحت هم نيست..

0 comments: